وی در یکی از خاطراتش مینویسد: زمانى که به راهنمایى آقاى محترمى به کالج آمریکایی رفتم دىماه سال ۱۳۱۴ بود. جلو سردر عمارت بزرگ این جمله روى کاشى نوشته شده بود: ”حقیقت را خواهید شناخت و حقیقتْ شما را آزاد خواهد کرد. “
محوطۀ بزرگ و عمارتهاى بزرگ کالج براى منى که در دبستانهاى کوچک درس خوانده بودم بسیار شگفتآور و هیجانانگیز بود. فکر نمىکردم به من فقیر و بىپول اجازه ورود به چنین جایى بدهند.
داخل آن عمارت بزرگ شدم. بالاى هر درى سمتهاى افراد نوشته شده بود. روى یکى از آن درها نوشته شده بود ’معاون رئیس مدرسه.‘ گشتم اتاق رئیس را پیدا کنم. گفتند به مرخصى به آمریکا رفته است. واماندم و داشتم مایوس مىشدم. بعد از کمى تأمل، به خودم جرات دادم و رفتم در اتاق معاون را باز کردم و آهسته داخل شدم. سلامى کردم و ایستادم. مردى مسن و موقّر پشت میزى نشسته بود. نگاهى به من کرد و به فارسى گفت: ”که هستى و چکار دارى؟“ مقصودم را گفتم: مىخواهم درس بخوانم، پول ندارم. قدرى نگاهم کرد. سرى تکان داد و کمى مکث کرد. بعد دست در کشو میزش کرد و یک کارت در آورد و اسم و فامیل و نام پدر مرا و یک شماره روى آن کارت نوشت و به من داد و با مهربانى گفت: ”فردا بیایید و بروید سر کلاس.“
فردا رفتم سر کلاس. بعد هم مرا به شبانه روزى فرستادند. یکى از شاگردان را هم معین کردند که در دروس به من کمک کند. پس از چند ماهى که سرکلاس مىرفتم، یک صبح دیدم مردى مسن، بلندقد و خوشرو وسط راهرو ایستاده است و به شاگردانى که وارد مىشدند مىگوید: ” زود زود بروید سر کلاس.“ فهمیدم این مرد جردن و رئیس دبیرستان است.
براستى دکتر جردن گویى براى تعلیم و تربیت ساخته شده بود. تمامى همّوغمّش تربیت و تعلیم شاگردان کالج بود. اگر شاگردى را مىدید که وقت راهرفتن سرش پایین است، به او هشدار مىداد: ”مگر مرغى و مىخواهى دانه جمع کنى؟ سرت را بالا بگیر و با بدن راست راه برو.“
بعدها که افتخار شاگردى او را در درس جغرافیاى تاریخى پیدا کردم، مىدیدم پیش از آنکه ما شاگردان به کلاس برویم، کلاهش را روى میز گذاشته است - اخطارى به ما که بدانیم حتماً خواهد آمد- چون به تمامى مدرسه سرکشى مىکرد ببیند معلمها آمدهاند و کلاسها برقرار است، بعد سر وقت کلاس خودش مىرفت. سخنان او همه آموزنده بود. اگر شاگردى سر کلاس سرش را پایین مىانداخت و به درس معلم توجه نداشت، بالاى سر او مىرفت و با مهربانى مىگفت: ”هى چرتىخان! معلم دارد درس مىدهد. سرت را بالا بگیر و به درس توجه کن.“
احمد عبدی زاده نه تنها به دلیل دانشی که داشت بلکه به خاطرروح بزرگ و قلب مهربانش و خدمات فراوانی که به مردم به خصوص طایفه لر و هم زبانانش کرد در قلب آنها جا داشته و خواهد داشت.
با تشکر بهروز سلیمانی